یکی را دوست میدارم

یکی را دوست میدارم

ولی افسوس او هرگز نمی داند

نگاهش می کنم شاید بخوانداز نگاه من که

                            او را دوست می دارم

ولی افسوس

او هرگز نگاهم را نمی خواند

به برگ گل نوشتم من  که

                          او را دوست می دارم

ولی افسوس

او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند.

به مهتاب گفتم ای مهتاب

سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو که

                          او را دوست می دارم

ولی افسوس

یکی ابر سیه آمد ز ره روی ماه تابان را بپوشانید.

صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت

بگو از من به دلدارم که 

                        او را دوست می دارم

ولی افسوس

ز ابر تیره برقی جست و قاصد را میان ره بسوزانید.

کنون وا مانده از هر جا دگر با خود کنم نجوا

یکی را دوست می دارم

ولی افسوس

       او هرگز نمی داند

 

تنهایی

خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشندو باز احساس تنهایی کنی


وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد .


وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی.

 
وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند .


وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد .


وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود .


وقتی تمام درها به رویت بسته است...


آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و


از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که:


« ای خدای بزرگ دوستت دارم!»


و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آتش دل

 آخر آتش زد دل دیوانه را                                        سوخت بی پروا پر پروانه را

عشق من از من گذشتی خوش گذر                      بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم رابیرون کن تو زسر                               دیشب از کف رفت فردا را نگر

اخراین یک بار از من بشنو پند                           برمن وروزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود                         عشق دیرین گذشته تار و پود

گرچه اب باز رفته باز اید به رود                             ماهی بیچاره اما مرده بود

بعد از این هم اشیانت هر کس است                 باش با او یاد تو مارا بس است

معنای گل ها

معنای گل ها در ادوار مختلف متفاوت بوده است. مثلا گل رز که مورد علاقه اغلب افراد بوده است در دوره رنسانس سمبل شهادت و عشق آسمانی و بعد از آن نشانه آرامش، نعمت و صلح بوده است. این گل در مصر باستان نشانه تقوی و پاکدامنی و در عهد یونانی ها نشانی مقدس بوده و رومی ها آن را به عنوان سمبل فتح و پیروزی می شناخته اند. اما گل رز امروزه همه جا معنای عشق و زیبایی دارد.

در اغلب کشورها گل ها از معانی یکسانی برخوردار شده اند که دانستن آن ها استفاده به موقع از معانی آن می تواند در بهبود ارتباط نقش موثری داشته باشد.

گل بنفشه: نجابت و کم رویی، اندیشه ناگفته ، پاکدامنی ، فروتنی

گل شقایق: اختلاف

گل سرخ: عشق و زیبایی

رز سیاه : مرگ و تسلیت

رز سفید : عشق مبارک و فرخنده

رز کاملاً شکفته : تعهد و دوست داشتن

دسته گل رز : قدردانی

ترکیبی از گل رز سفید و سرخ : سازش، اتحاد

سوسن: ملاحت و زیبایی

سوسن سفید: دوشیزگی و پاکیدامنی

خشخاش: تنبلی و سستی

شکوفه پرتقال: علاقه به ازدواج

سنبل: اندوه و تاسف

شب بو: عشق در حال سیه روزی و بدبختی

زنبق سفید: عفت و پاکدامنی

کاملیای سفید : قابل ستایش و پرستیدنی

کاملیای صورتی: در آرزوی رسیدن به یکدیگر

کاملیای قرمز : عشق آتشین

نیلوفر آبی : حقیقت

آنتوریوم: عشق ، علاقه و محبت

داوودی : تو دوست فوق العاده من هستی

آفتابگردان : ستایش ، غرور و پرستش

نرگس : غرور و خودبینی

نرگس زرد : احترام

اقاقیا : عشق پاک

کاکتوس: پایداری و استقامت

لاله : عاشق واقعی

مریم : لذت بردن

میخک : جواب مثبت به درخواست عشق

قاصدک : وفاداری ، خوشبختی و صداقت

نسترن : احساس همدلی و تقاضای دوست داشتن

پامچال : بدون تو ادامه زندگی را نمی خواهم.

یاسمن : شادی و دلپذیری

رزماری : یادآوری خاطرات گذشته

البته تعداد شاخه های دسته گل اهدایی هم معنای مختلفی دارد:

یک شاخه گل: توجه

سه شاخه گل: احترام

پنج شاخه گل: علاقه و محبت

هفت شاخه گل: عشق

10 شاخه گل لاله نشانه یک عشق بی نظیر و ماندگار می باشد.

قصه جدایی

یکنفر می آید دیگری میرود و چرخهء آمد و رفت تکرار و تکرار میشود
آری باید رفت
و آری باید دل نداد
و این شاید قانونی است که فراموشی و شاید ترس از جاودانگی آن را وضع کرده

باید مسافر بود و سفر کرد
و هجرت را تکرار و تکرار و تکرار کرد....
داستان آمد و رفت که شاید اسمش زندگی است را دوره کرد ، آموخت و یاد داد

آه از این قانون ..................آه از این داستان.

هیچ کس نمی ماند
هیچ کس نمی خواند
و هیچ کس جاودانگی را ارمغان ندارد

می دانم که رفتن دلیل نبودن نیست
اما کاش همه بدانند ... کاش همه بخوانند
کاش تو هم بدانی و بخوانی
کاش او هم ........

باید نوشت
باید نوشتن را سرشت و تکرار ها را تکرار کرد

میدانم فاصلهء ما زیاد شده اما نمیدانم تو دور شده ای یا من
تو سفر کردی یا من جا ماندم
تو تکرار کردی یا من .......

ولی کاش !!

ولی کاش آینه ای داشتی
و میدیدی کسی در پشت منظر نگاهت هم آغوش خاک گشته
و لحظه لحظهء خاطرات بودنت را در این فاصله ها میگذارد تا به تو نزدیک تر شود ......
کاش میدانستی که کسی آمار قدمهایت را دارد....

قانون ......
من به قانون شکنی محکومم...و تبعیدبه مجازم
نفرین به دادگاه تو .... نفرین به دادگاه من

چه بیهوده است انتظار دیروز را در فردا کشیدن...


بودن من درد نیست

من از بیهوده بودن سخت دلگیرم........

انتظار

یک نفر آهسته میخواند مرا

با صدایی خسته می خواند مرا

یک نفر دریاست اما در سکوت 

توی خود آهسته می خواند مرا

یک نفر گویی کنارم هست و نیست

از درون خسته می خواند مرا

یک نفر اینجا نمی دانم که کیست

دردلم بنشسته می خواند مرا

یک نفر انگار که همزاد من است

هر کجا پیوسته می خواند مرا

یک نفر انگار عاشق تر از من یک نفر

از همه بگسسته می خواند مرا

یک نفر ماند من در آیینه

با دل بشکسته می خواند مرا

یک نفر تنها تر از من یک نفر

از جهان وارسته می خواند مرا

..............آب آیینه ی عشق گذران است

                                                          تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،

                       باش فردا که دلت با دگران است................

                                                                         ( استاد فریدون مشیری )

 

 

 

اعتماد...

۱- Confidence اعتقاد:

 اهالي روستايي تصميم گرفتند که براي نزول باران دعا کنند. 

روزي که تمام اهالي براي دعا در محل مقرر جمع شدند،فقط يک پسربچه با چتر آمده بود،اين يعني اعتقاد.

 ۲- Trust اعتماد:

 اعتماد را مي توان به احساس يک کودک يکساله تشبيه کرد،وقتي که شما آنرا به بالا پرتاب مي‌کنيد،او ميخندد ..... چرا که يقين دارد که شما او را خواهيد گرفت،اين يعني اعتماد.

 3- Hope اميد:

 هر شب ما به رختخواب مي رويم بدون اطمينان از اينکه روز بعد زنده از خواب بيدار شويم.ولي شما هميشه براي روز بعد خود برنامه داريد،اين يعني اميد.

 

 با اعتقاد،اعتماد و اميد زندگي کنيد

غروبچو میدانم که می آیی

1286220147love postcard 14 تصاویر بسیار زیبا از کارت پستال های عاشقانه !

چو میدانم که می آیی
نمی میرم ز تنهایی
همیشه خاطرت در یاد
تو امیدم به فردایی

تمام آسمانها را
بر اندازم به تنهایی
قسم بر ربنای عشق
اگر دانم که رویایی

که میگوید که گل زیباست؟
تو زیبایی 
تو زیبایی
گلستان ها فدایت باد
تو شاهنشاهه گلهایی

شدست گوشم پر از آهنگ
ز خواندنهای تنهایی
بخوان ای بهترین آواز
تو مینایی تو مینایی

چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده ، پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

 چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .

 یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...


 

مطالب زیبا

معلم و سارا

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا …

دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز

معلم کشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه‌هاش میزد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره

شد و داد زد:

چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن؟ ها؟! فردا مادرت

رومیاری مدرسه می‌خوام درمورد بچه بی‌انضباطش باهاش صحبت کنم!

دخترک چونه لرزونش رو جمع کرد … بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم … مادرم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… اونوقت میشه

مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد … اون وقت میشه برای خواهرم

شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه … اون وقت … اون وقت قول داده اگه

پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش

بنویسم … اون وقت قول میدم مشقامو بنویسم....

دوست داشتن دلیل ندارد

همیشه دلیل دوست داشتنت را می خواستی؟

ولی من دلیلی نداشتم!

دلی داشتم ساده و بی ریا اما

عاشق؛

که بی شمار دوستت داشت.

پس به جرم این دوست داشتن؛

دلم را آزردی،

گریاندی و

شکستی...

و من به حرمت عشق آنرا

بی منت به تو بخشیدم و

بی هراس به زیر پایت انداختم.

راستی دلم را دیدی؟

 

 

بیان عشق

به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."

به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."

به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."
به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم