از یاد رفته
اي واي به حال آن گلي كه ، از ياد بهار رفته باشد (۱)
از ياد بهار خاطراتش ، چون گرد و غبار رفته باشد
اي واي به حال آن كسي كه ، از مشكي چشم شاعرانه
يك سيب نچیده باشد اما ، با عشق ، دچار ، رفته باشد
سخت است – ولي عجيب ، هرگز !! – سخت است كه فرصت جواني
با ثانيه هاي پر ملالش ، از چشم خمار رفته باشد
در بازي كيش و مات دنيا ، رسمي ست عجيب اين كه روزي
سرباز ، برنده باشد و شاه ، از دور ، كنار رفته باشد
زيباست سفر ، ولي .. عزيزم ! مي ترسم از اين كه با اميدي
از راه بيايي و ببيني ، از پيش تو يار رفته باشد..

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۰ ساعت 11:56 توسط
|